دعا

 

ملکا، پادشاها

در این شب ببخشا نگاه ها

ز روی نیاز آمدم با دو دست دعا

در رحمت خود به رویم گشا

پذیرا. الاها.

 

مادر


پریشانت نبینم،

ز دست عمر گریانت نبینم

تویی بود و نبود من در این دنیا ای مادر

سرشکی روی مژگانت نبینم

به هجرانت نبینم.

خواهش


بی خانه ام مکن

ای آشنا، بیگانه ام مکن

باب محبتت دگر بر روی من مبند

چون مرغکی بی لانه ام مکن

ویرانه ام مکن

فریاد رس


فریاد رس ، بیا

بر داد من ای دادرس، بیا

از شاخه های دل مرغ طرب پرید و رفت

بر ملک سینه چون جرس، بیا

ای هم نفس، بیا

گریه های بی صدا


ابر، ای ابر سما
از چه رو می نالی چون باد صبا
رو به بام دیگری وُ اشک خود این جا مریز
از کجا دانی تو حال قلب ما
گریه های بی صدا

چشم انتظار

در دل اندوه نگار
می برد هر دم ز ما صبر و قرار
گرجه یار بی وفا یادی ز ما ناکرده رفت
با امید دیدن آن گلعزار
مانده ام چشم انتظار

صید


آه ای باد صبا
به دیگر کوی برو بهر خدا
بوی پیراهن این صید به صیاد مبر
مکن اورا تو ز همخانه جدا
در جهان گذرا