رفته ام از یادها

می کند در سینه دل فریادها

کس نمیگیرد سراغم را در این ویران سرا

می روم پس جانب این بادها

از پی امدادها

 

آخر ای زیبانگار

تا به کی این دیده ام در انتظار

خیره می ماند به راهت هر زمان با یاد تو

می شود در سینه این دل بی قرار

از جفای بی شمار

 

بی وفایی می کنی

هر زمان بی اعتنایی می کنی

خسنه ام،بشکسته ام، من را بمان، ای بی وفا

از چه هر دم خودنمایی می کنی

دل ربایی می کنی؟